انتظار
انتظارش، انتظارم سيركرد؛
آنكه ميخواهد بيايد ديركرد؛
تابه کى درانتظارش ديده بر در دوختن؟
" آمدن " " رفتن" " نديدن " " سوختن "
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا... من ترا دوست میدارم
و تو را دوست می دارم...
نه چنان که زنی، مردی...
که فرشته ای... آفریده ای... ، انسانی!
و تو را می پرستم...
نه چنان که زاهدی، معبودی...
که جوانه ای... بیدی... بهاری... و انسانی!
و تو را می شناسم...
نه چنان که آشنایی، آشنایی...
که ریشه ای، آبی...
و تو را می بینم...
نه چنان که پرنده ای آسمانی...
که کوری، گرمایی...
و من تو را دوست می دارم... "ای یگانه جاودان آسیب ناپذیر... "
تقدیم شد به معبودم....